آن خردمندي كه تاج علم افسر كرده است
ملتي در پهنهي گيتي قَدَرْ قدرت بود
كز شراب معرفت مستانه لب تر كرده است
علم سقراط و فلاطون و ارستو قرنهاست
چهرهي يونان بسان مه منور كرده است
قدر عالم نزد ايزد از ملك بالا تر است
منصب جاهل خدا با دَدْ برابر كرده است
عابد نادان ندارد نزد ايزد هم مقام
ورد بسياري چو طوطي گرچه از بر كرده است
ذكر و تسبيحش عبادت نيست، رسم و عادت است
بهر مزدي او عمل در حَدِّ نوكر كرده است
جهل و ناداني همان كفر است و جاهل را همان
كور و كر از جلوهي الله اكبر كرده است
عارفِ آگاه باشد آگه از آن يار، چون
ديده را حيران آن ناديده منظر كرده است
خالق خود را شناسد هركه قدر علم خويش
قدر فهمش هركه دل حيران دلبر كرده است
نظرات شما عزیزان: